اهمّ مباني تفسير قرآن از منظر مفسران شيعه (4)


 






 
نام نویسنده: دكتر سيدرضا مودب/سيدمحمدموسوي مقدم

.زبان قرآن
 

اصطلاح "زبان قرآن"در قرن اخير، در تداوم بحث زبان دين مطرح شده است.مبحث زبان دين و زبان قرآن از جمله فلسفه ي دين است كه متكلمان، فيلسوفان، دين پژوهان و مفسران در خصوص آن مطالبي بيان كرده‌اند.
از منظر مفسران شيعه، زبان قرآن مصداقي از زبان دين و از جمله مهم ترين مباني تفسير قرآن است.هر مفسري بايد مبناي خاصي را در خصوص زبان قرآن انتخاب كند و آن را اساس معناشناسي و تفسير و سپس دفاع از انديشه هاي قرآن خويش قرار دهد.
مفهوم "زبان"در ابتدا به توانايي خاص انسان براي ايجاد ارتباط و انتقال مفاهيم به ديگران اطلاق شده است و در اديان متن محور، مقصود از زبان دين و به تبع آن زبان قرآن،"ماهيت گزاره‌هاي ديني و نوع رويكردهاي معنايي و چگونگي انتقال مفاهيم"از طرف خداوند براي مخاطبان آن است؛ از اين رو"زبان قرآن"غير از"لغت قرآن"است؛ زيرا لغت قرآن، عربي مبين(شعرا: 193-195)و همان لسان و گويش قوم است(ابراهيم:4).
معناداري زبان قرآن:بحث معناداري واژگان و عبارات قرآن از همان ابتدا توجه صاحبان لغت را به خود جلب نموده است و به تدريج ده ها لغت دان و مفسر، مانندراغب اصفهاني در اين حوزه كارهاي ارزشمندي ارائه كرده‌اند.در دوران معاصر، معناداري ابتدا در خصوص "كتاب مقدس"و سپس درباره"قرآن"مطرح شده است."ايان باربور"از جمله كساني است كه«زبان دين »را معنادار و واقع نما مي داند و معتقد به سازگاري "علم ودين"است.او براين باور است كه زبان دين وظيفه پرستش و هدايت ديگران را دارد.(باربور، 1362، ص285-286)؛ از اين رو "معناداري زبان قرآن" از اساسي ترين مباحثي است كه بدون تحليل و اثبات آن، نمي توان هيچ نظريه‌اي را درباره زبان قرآن ارائه كرد.اثبات معناداري زبان قرآن نيز از چند راه ممكن است:
1.با قبول وجود خداوند حكيم و نزول قرآن از سوي او، كلام وي نيز مي بايد حكيمانه و معنادار باشد و از هرگونه لغو بيهوده گويي به دور باشد؛ چنان كه آيات فراواني از قرآن بر حكيم بودن خداوند اشاره دارند(بقره:209/آل عمران:6/يوسف:83/سبا:1).عقل حكم مي كند سخن حكيم بازتابي از كمالات وجودي او باشد؛ لذا استواري و سلامت قرآن از تعارض و تناقض، دليل معناداري است؛ چنان كه بدان نيز اشاره شده است(نسا:82).
2.مخاطبان قرآن نيز انسان ها هستند و قرآن خود را راهنماي آنها در هر مكان و از هر نژاد مي داند و با عبارت "يا ايها الناس..." از آنها ياد كرده است؛ بنابراين نمي تواند كلام بي معنا باشد.
3.هدف قرآن نيز ما را در شناخت معناداري"قرآن"كمك مي كند؛ زيرا اين كتاب الهي رسالت خود را هدايتگري و خارج نمودن انسان ها از جهل و گمراهي به سوي نور و معرفت مي داند و اين نشانگر معناداري دستورات و محتواي آن است (ابراهيم:1/بقره:1).
4.ويژگي هاي متن قرآن نيز آن را معنادار مي نماياند؛ زيرا با مطالعه ي متن قرآن وبررسي محتواي آن، مي توان دريافت كه قرآن متني حكيمانه (يونس:1/آل عمران:58/يس:31)، برهان و نور(نسا:174)، بيّنه و نشان روشن(انعام:157)، كلامي جاودانه(فصّلت:41-42)و مانند آن است.قرآن همچنين معرفت بخش از ديگر متون الهي و ممتاز است(ر.ك.به:مجلسي، 1403ق، ج89، ص19).ويژگي هاي ياد شده نمي تواند با بي معنايي عبارات و كلمات قرآن سازگار باشد.
ويژگي هاي زبان قرآن:براي تشخيص زبان قرآن ضروري است اهمّ ويژگي هاي قرآن بازشناسي شود(ر.ك.به:طباطبايي، 1373، ص19-70) كه نخستين آنها گفتاري و نه نوشتاري بودن قرآن است؛ زيرا قرآن متني است كه در طول 23 سال به تدريج و در اسلوب گفتاري و بدون هيچ پيشنويس قبلي، نازل شده است.
در اسلوب گفتاري، بر ذهنيت مخاطب تكيه مي شود و براي دريافت معاني آن لازم است به مخاطبان خاص مراجعه گردد.از طرفي، قرآن براي جهانيان سودمند است؛ زيرا قرآن كتاب هدايت تمامي انسان ها و سودمند براي همگان است و در فهم معارف آن، نه بهره‌مندي از فرهنگ خاصي شرط است و نه تمدن ويژه‌اي مانع از فهم قرآن است.قرآن داراي ساختاري است كه براي همگان سودمند و قابل فهم است.
قرآن طبق زبان سرشت بشري سخن گفته است‌(جوادي‌آملي، 1383، ج1، ص32)واين زبان مطابق فرهنگ عموم مردم است و نه مكان‌مند است و نه زمان‌مند؛ از اينرو قرآن متني روان و به دور از هرگونه پيچيدگي است (ر.ك.به:طباطبايي،[بي تا]، ص51).
از ديگر ويژگي هاي قرآن، هدايت‌مندي با تنوع و تكثّر موضوعات آن است؛ قرآن ضمن هدايت‌‌مندي، از موضوعات متنوع تاريخي، كلامي، تربيتي، فقيهي،
اجتماعي، عرفاني و...برخوردار است.در تفاسير موضوعي، صدها موضوع براي مطالب قرآن تنظيم شده و همه براي هدايت بشر بيان گشته است.
قدسي بودن و جاودانگي قرآن نيز از ديگر ويژگي هاي قرآن است؛ زيرا قرآن كتاب و كلام حق است كه از سوي خداوند متعال نازل شده و جاودانه است و از هرگونه تغيير و تحول به دور مانده و متن آن منسجم و هماهنگ است؛ از طرفي نيز قرآن متني است كه هم ظاهر دارد و هم باطن و از سطوح معنايي برخوردار است؛ همچنان كه داراي مراتب متعددي براي مخاطبان خاص و عام است.
نظريه هاي مربوط به زبان قرآن:اظهار نظر در مورد زبان قرآن به علت خطير و نو بودن آن دشوار است؛ ولي با توجه به ويژگي هاي خداوند-به عنوان متكلم قرآن-اهداف و غايات قرآن، مخاطبان قرآن، نوع متن قران و ديگر ويژگي هايي كه براي قرآن ياد شده است، مي توان از چند نظريه ي مهم از سوي عالمان شيعه ياد كرد:

الف)زبان عرف عام
 

طبق نظريه ي "زبان عرف عام"شيوه ي انتقال مفاهيم، عرفي و اسلوب آن تفهيم و تفاهم عرف عموم مردم است.بنابراين نظريه، خداوند در ارائه مفاهيم خود از نظام و ساختار زبان موجود و متعارف بين اعراب بهره برده، مقاصد خود را به كمك آنها رسانده است و از خود شيوه ي جديدي ابداع ننموده است.هدف در زبان عرف عام، تنها تفهيم معني به عموم مردم است.چنين زباني خالي از اصطلاحات علمي است و در آن عبارات و واژگان خاص و غيرمتعارف براي اعراب استفاده نشده است؛ در اين صورت، اگر زبان قرآن و زبان عرف عام باشد، براي فهم اصطلاحات و عبارات قرآن مي بايد به فهم متعارف عرب صدر اسلام مراجعه كرد.در زبان عرف عام، ‌هيچ عبارت يا اصطلاحي فراتر از فهم متعارف معنا ندارد
و در آن، هيچ رمز و اشاره‌اي فراتر از معاني ظاهري وجود ندارد.برخي كلمات آيت الله خويي و علامه طباطبايي، مؤيد عرف عام در خصوص زبان قرآن است (خويي، 1401ق، ص263/طباطبايي، 1393ق، ج11، ص373، ج12، ص16 وج5، ص381).
زبان عرف عام براساس تعريف ياد شده، طرفدار جدي نداشته است؛ زيرا در اين صورت، در غالب موارد، ارائه الفاظ و عبارات همراه با تسامح خواهد بود و متن قرآن را داراي سطوح معمولي همسان با ديگر متون مي نمايد، مگر آنكه تصويري كامل تر از آن ارائه شود تا قرآن در عين برخورداري از زبان عرف عام، از تسامح هم به دور بماند و مفاهيم آن براي همه ي انسان ها برخوردار از مطالب متعالي باشد.

ب)زبان عرف خاص
 

عرف خاص در برابر عرف عام، دو معني دارد:نخست، زبان گروه خاصي است كه داراي هويتي مستقل‌اند و مخاطبان آن، افرادي خاص هستند و غالباً زبان علمي يا تخصصي است؛ و دوّم، زبان داراي ويژگي خاص و متمايز از ديگر متون است؛ گرچه براي مخاطبان خاص هم نباشد.
در عرف خاص، زبان قرآن مي تواند مخصوص معصومان(ع)باشد(حر عاملي، 1391ق، ج18، ص136، اشاره به روايت "من خواطب به")-كه برخي مانند"اخباريون شيعه"بدان متمايل دارند-و يا مخصوص گروه خاصي از غير معصومان، مثل حكما، فقها و يا متخصصان رشته‌اي خاص باشد، يا آنكه مخصوص گروه خاصي نباشد، ولي به گونه‌اي خاص مفاهيم را انتقال دهد كه در هيچ يك از شيوه‌هاي پيشين نبوده است.
در عرف خاص يا"عرف ويژه"ممكن است واژگان يا عبارات، نخست در معاني خاص به همراه قرينه و به صورت مجاز باشند، ولي در ادامه بر اثر كثرت استعمال و انس ذهني، به معاني عرف ويژه تبديل گردند.
پذيرش عرف خاص در مورد قرآن، به اين مبتني است كه مخاطبان آن، افراد خاصي باشند؛ مانند معصومان(ع)و يا متخصصان كلام، عرفان ...؛ گرچه ممكن است برخي از مخاطبان قرآن، خاص باشند و مراحلي از فهم و دريافت قرآن تنها براي معصومان(ع)يا اديبان، متكلمان و مانند آنها مقدور باشد، ولي‌ قرآن براي عموم مردم آمده و هدف آن هدايت همه انسان ها در تمام دوران هاست.متن قرآن فراتر از يك متن تاريخي و تخصصي است؛ زيرا قرآن فراتر از تاريخ و اشخاص خاص است و مطابق روش و اسلوب متعارف سخن گفته است.از برخي كلمات شهيد مطهري، آيت الله معرفت و علامه طباطبايي مي توان استفاده كرد كه ايشان در خصوص زبان قرآن معتقد به عرف خاص هستند (مطهري،[بي تا]، ج1، ص21/طباطبايي، 1393ق، ج3، ص79-80).

ج)زبان تركيبي
 

زبان قرآن، تنها "عرف عام"نيست؛ همچنان كه تنها "عرف خاص"هم نيست، بلكه يك"زبان تركيبي"است؛ گرچه نوع تركيب آن تاكنون در ابهام است؛ زيرا از يكسو، خداوند مطالب كتابش را در موضوع تخصصي خاصي قرار نداده، قران كتاب همه ي دوران ها و براي همگان است؛ از اين رو قرآن مجيد در بيان مطالب خود هم از زبان "عرف عام"استفاده كرده است-مانند آيات اخلاقي-و هم از زبان "عرف خاص"به گونه‌هاي متصور آن-مثل آيات تمثيلي، آيات فقهي و...-هم از رمز، كنايه، استعاره و تمثيل استفاده كرده
است و هم از عباراتي عرفي و....قرآن كتابي با ساختار چند معنايي است؛ از يك سو داراي ظاهر و باطن و از سوي ديگر، داراي مراتبي از فهم است كه مراحلي ازآن، مخصوص معصومان(ع)است؛ بنابراين زبان آن نمي تواند جز زبان تركيبي باشد.
در كلام برخي از بزرگان معاصر، مانند آيت الله مصباح نيز در خصوص قرآن بر زبان تركيبي تاكيد شده است(مجله معرفت، ش19، ص16).امام خميني نيز در مواردي به اين موضوع اشاره كرده، مي فرمايند:"قرآن يك سفره‌اي است كه انداخته شده است براي همه طبقات، يعني يك زباني دارد كه اين زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفاني اصطلاحي است وهم زبان اهل معرفت"(تبيان، دفتر سيزدهم،ص127). ايشان در جايي ديگر مي فرمايند:"اين كتاب و اين سفره ي گسترده در شرق و غرب و از زمان وحي تا قيامت، كتابي است كه تمام بشر، عامي، فيلسوف، عارف و فقيه از آن استفاده مي كنند"‌(همان، ص116).
علامه طباطبايي هم در عبارتي اعجاز قرآن را خاص ندانسته، داراي تركيبي از وجود مي داند كه براي هر گروه، مانند اديبان، فيلسوفان، جامعه شناسان، حقوق دانان، سياستمداران و...سودمند است(طباطبايي، 1393ق، ج1، ص60).
از اين رو، به نظر مي رسد با توجه به نظر عالمان شيعه-كه ياد شد-بتوان گفت:زبان قرآن زباني تركيبي است و قرآن داراي زبان هاي گوناگون است و يا با توجه به مخاطبان خود كه شامل عموم مردم، متخصصان و معصومان(ع)مي شود، زبان هاي متنوع دارد و يا به جهت اهداف و غايات خود، به تناسب زمان ارائه ي مطالب، مثل آيات مكي در آغاز و آيات مدني، در پايان، حاوي زبان هاي گوناگون است.
منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 28